سِرِه



بسم الله الرحمان الرحیم

 * هرکه را صبح شهادت نیست! شام مرگ هست / بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند

.اشاره : حدودا"3 سال پیش در یکی از کتابهای با موضوع دفاع مقدس خواندم که یکی از شهدای بزرگوار سعی فروانی داشت تا جنازه شهدا در مناطق دشمن جا نماند؛ لذا در یک نوبت که شهیدی جا مانده بوده با مساعی بسیار به خطوط دشمن رفته و شهید را بر گردانده بود به عقب ؛ بعد از تشییع و تدفین این شهید؛ پدر شهید دفن شده به آن برادری که شهید را از مفقودالجسدی نجات داده و برگردانده می گوید که شهیدم را در خواب دیده ام که از اینکه شما اورا برگرداندی و دفن شده ناراحت است و در عالم خواب گفته آنزمانی که جسدم روی زمین در بیابانها بود حضرت زهرا سلام الله علیها هر شب یا روز بر بالین ما می آمد ولی از وقتیکه دفن شدم دیگر ایشان نمی آیند و الخ/ این داستان شبهه ناک و کمی غیر منطقی با اعتقادات و فرهنگ اسلامی ما در خصوص مرگ و شهادت مرا کنجکاو کرد که از از برخی مراجع و مراکز پاسخگویی به سئوالات و شبهات سئوالاتی را بپرسم که متن آن ذیلا موجود است و البته پاسخی مبسوط و مفصل دریافت کردم که علاقه دارم با شما همراهان و دوستان همیشگی به اشتراک گذارم باشد که شک و شبهه ایی را بتوانیم برطرف و ختم بخیر کنیم . مستدعی است با صبر و شکیبایی متن سئوال و پاسخ را مطالعه و چنانچه نظر یا تکمله ایی داشتید ما را نیز بهره مند فرمایید.

متن سئوال

آیا این تصور و برداشت که شهدای مفقودالجسد که تابحال پیکر محترمشان تدفین نشده، با همان فرض که بدنشان(استخوانهایشان) روی خاک افتاده ؛ و حضرت زهرا سلام الله علیها در این مدت بر بالینشان می روند؛ صحیح است؟ آیا پیکرهای شهدای دفاع مقدس با توجه به عروج روح از بدن و متنعم بودن نزد پرودگار؛ نیازی به این تفقد از سوی بانوی مکرمه و جلیله اسلام دارند؟ آیا ارواح شهدای در راه خدا از مجالست با سیدالشهداءامام حسین علیه السلام ؛ حضرت فاطمه زهرا س و سایر معصومین که آنها هم نزد پروردگارشان هستند؛ برخوردار می باشند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ ؛حکم ترویج اینگونه مباحث که حضرت صدیقه س ؛ پس از شهادت شهدا؛ به پیکر بی جان ایشان در روی زمین سرکشی می کنند و ابدان مادی این شهدا از نعمت سر کشی و محبت این بانوی مقدس بهره مند می شوند؛ چیست؟

✍️    تبیین موضوع:

ـ یعنی چه که شهید نمرده است؟ مگر کشته شدن نوعی مردن نیست؟

خیر از منظر جهان بینی الهی، موت: مرگ» با قتل فی سبیل الله: کشته شدن در راه خدا» فرق دارد. قرآن کریم، کشته شدگان را جزء اموات نمی داند. لذا کسانی که در راه خدا کشته شده اند، هنوز نمرده اند و هنوز طعم مرگ را نچشیده اند؛ لذا باید دوباره به دنیا باز گردند تا طعم موت(مرگ) را بچشند. چرا که همه باید طعم مرگ را بچشند. خدای متعال فرمود: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ ـــ هر کسی چشنده ی طعم مرگ است.» شهید، بدون آنکه طعم مرگ را بچشد وارد برزخ شده است؛ لذا باید دوباره به دنیا بازگردد تا طعم مرگ را بچشد. توجّه کنید که نگرش قرآن به موت» با نگرش عوام، فرق دارد. عوام هر کسی را که از دنیا به برزخ رفته، میّت» می شمارند، امّا قرآن کریم، برای موت» حقیقتی قائل است، که طعم هم دارد. موت» از نظر قرآن و احادیث، امر وجودی است نه امر عدمی. پس اگر کسی بدون چشیدن طعم موت، وارد برزخ شود، از نظر قرآن و احادیث، او هنوز نمرده است؛ بلکه فقط از دنیا به برزخ رحلت(کوچ) نموده است.
امّا شاهد اینکه خدای متعال، کشته شدگان را جزء اموات نمی داند این است که فرمود: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ‏ أَوْ قُتِلَ‏ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ ــــــ محمد(ص) فقط فرستاده ی خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب (دوران کفر) برمى‏گردید؟ و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند؛ و خداوند به زودى شاکران را پاداش خواهد داد.»
در این آیه، ملاحظه می فرمایید که قتل: کشته شدن» را جدا از موت: مردن» دانسته است.
اهل بیت(ع) نیز تصریح نموده اند که کشته شدگان» دوباره به دنیا باز می گردند تا طعم موت را بچشند. البته مؤمنان حقیقی، حتّی اگر با موت از دنیا رفته باشند هم دوباره به دنیا باز می گردند تا شهید شوند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَوْتَةٌ إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ‏ نُشِرَ حَتَّى یَمُوتَ وَ مَنْ مَاتَ‏ نُشِرَ حَتَّى یُقْتَلَ . ـــــــــ جابر بن یزید از امام باقر(ع) نقل نموده که فرمودند: مؤمنی نیست مگر اینکه برای او کشته شدنی و مردنی است. همانا کسی که کشته شده دوباره برانگیخته می شود تا بمیرد و کسی که مرده، دوباره برانگیخته می شود تا کشته شود.» (بحار الأنوار، ج‏53، ص64)
عَنِ الصَّفْوَانِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی الرَّجْعَةِ مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ وَ مَنْ قُتِلَ مِنْهُمْ مَات‏ ــــ صفوان گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که در مورد رجعت می فرمودند: هر کدام از مؤمنان، مرده است، به قتل خواهد رسید؛ و هر کدام از مؤمنان، به قتل رسیده، خواهد مرد.» (بحار الأنوار، ج‏53، ص66)
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ‏ کَرِهْتُ أَنْ أَسْأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع فِی الرَّجْعَةِ فَاحْتَلْتُ مَسْأَلَةً لَطِیفَةً لِأَبْلُغَ بِهَا حَاجَتِی مِنْهَا فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَمَّنْ قُتِلَ مَاتَ قَالَ لَا الْمَوْتُ مَوْتٌ وَ الْقَتْلُ قَتْلٌ فَقُلْتُ مَا أَحَدٌ یُقْتَلُ إِلَّا مَاتَ‏ قَالَ فَقَالَ یَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ‏ قَوْلِکَ قَدْ فَرَّقَ بَیْنَ الْقَتْلِ وَ الْمَوْتِ‏ فِی الْقُرْآنِ فَقَالَ ع‏ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ‏ وَ قَالَ‏ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ‏ فَلَیْسَ کَمَا قُلْتَ یَا زُرَارَةُ الْمَوْتُ مَوْتٌ وَ الْقَتْلُ قَتْلٌ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا قَالَ فَقُلْتُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ أَ فَرَأَیْتَ مَنْ قُتِلَ لَمْ یَذُقِ الْمَوْتَ فَقَالَ لَیْسَ مَنْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ کَمَنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ إِنَّ مَنْ قُتِلَ لَا بُدَّ أَنْ یَرْجِعَ إِلَى الدُّنْیَا حَتَّى یَذُوقَ الْمَوْت ـــــــــــــــ زراره گوید: کراهت داشتم که از امام باقر(ع) در مورد رجعت سوال کنم لذا مسأله ی ظریفی را طرح نمودم که با آن به چیزی که می خواستم برسم. به امام(ع) گفتم: مرا خبر دهید از کسی که کشته شده، که آیا مرده است؟ امام(ع) فرمودند: خیر، مرگ، مرگ است و کشته شدن، کشته شدن است. (یعنى هر کدام حساب جداگانه دارند.) عرض کردم: جایى را در قرآن نمى‏یابم که خداوند میان کشته شدن و مردن فرق گذاشته باشد. حضرت این دو آیه را تلاوت نمودند: أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ‏ . » و نیز وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ‏ ـــ اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، . .» سپس فرمودند: اى زراره! بنا بر این مرگ، مرگ است و کشته شدن، کشته شدن است، با این فرق که خداوند می فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا ــــ خداوند جانها و اموال مؤمنین را از آنها می خرد تا در عوض به آنها بهشت بدهد. آنها در راه خدا جهاد می کنند و دشمنان خدا را می کشند، و خود کشته می شوند این وعده ی راست خداوند است.» زراره می گوید: عرض کردم: خداوند در آیه دیگر می فرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ ــ هر کس طعم مرگ را مى‏چشد.» آیا می فرمایید: کسى که کشته مى‏شود مرگ را نمى‏چشد؟ امام(ع) فرمودند: کسى که با شمشیر در راه خدا کشته مى‏شود با آن کس که در بسترش جان می دهد یکسان نیست؛ کسى که کشته مى‏شود ناچار می باید به دنیا برگردد تا طعم مرگ را بچشد.» (بحار الأنوار، ج‏53، ص66)
پس شهید، اصلاً نمرده است، بلکه کشته شده است؛ لذا به دنیا باز می گردد تا طعم مرگ را بچشد.
3ـ اینکه فرموده اید: و حضرت زهرا سلام الله علیها در این مدت بر بالینشان می روند.» پنداری بیش نیست.
شهدای بزرگوار و مؤمنان، طبق احادیث، هر شب در دار السلام خدمت اهل بیت(ع) می رسند؛ لذا معنی ندارد که حضرت زهرا(س) بر سر استخوانهای آنها یا بر سر مدفنشان بیایند.
البته دقّت شود! اهل بیت(ع) به قبور شهدا و مؤمنان سر می زنند. امّا اشتباه نشود، قبر» در اصطلاح اهل بیت(ع) به معنی مدفن» نیست. قبر» در فرهنگ اهل بیت(ع) به جایگاه برزخی شخص می گویند. لذا اگر کسی در حال مکاشفه، دید که معصومی بر بالین فلان شهید آمده، خیال نکند که بر بالین جسدش آمده است. این گونه مشاهدات باطنی، مثل خواب دیدن هستند؛ یعنی تمثّل هستند؛ و مثلا خواب، نیاز به تعبیر دارند. امّا برخی ها مکاشفات تمثّلی را به درستی درک نکرده و توهّم می کنند که معصوم، بر سر جسد بی جان آمده است. لذا این گونه مشاهدات را یا نباید گفت، یا اگر کسی گفت باید تعبیرش را هم بداند و تعبیرش را هم بگوید تا مردم گرفتار توهّمات نشوند؛ چرا که گرفتار شدن به این گونه توهّمات، بعداً زمینه ساز پیدایش خرافات می شوند؛ و خرافات هم عقائد حقّه را آلوده می کنند.

عَنْ عَمْرِو بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی سَمِعْتُکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ کُلُّ شِیعَتِنَا فِی الْجَنَّةِ عَلَى مَا کَانَ فِیهِمْ قَالَ صَدَقْتُکَ کُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الذُّنُوبَ کَثِیرَةٌ کِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِی الْقِیَامَةِ فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ـــــــ عمرو بن یزید گوید: به امام صادق (ع) گفتم: من از شما شنیدم که می فرمودید: همه ی شیعیان ما به خاطر آنچه دارند ( عقیده به ولایت) در بهشت هستند. امام فرمودند: راست گفتی ؛ به خدا سوگند همگی در بهشت می باشند. عمرو گوید: گفتم: فدایت شوم ! گناهان زیادند و بزرگ. امام فرمودند: امّا در قیامت، همه ی آنها در بهشت می باشند؛ به سبب شفاعت پیامبر مطاع یا وصّی پیامبر؛ ولی به خدا سوگند من بر شما درباره ی برزخ می ترسم. گفتم: برزخ چیست؟ فرمود: برزخ همان قبر است از زمان مرگ شخص تا روز قیامت.» (الکافی ، ج3 ، ص242)
همچنین فرموده اند: الْبَرْزَخُ الْقَبْرُ وَ هُوَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ بَیْنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة ـــــــ برزخ همان قبر است؛ و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت می باشد.» (بحارالأنوار ،ج6 ،ص2)
رسول الله(ص) فرمودند: الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان‏ ــــ قبر، یا باغی از باغهای بهشت است یا گودالی از گودالهای آتش است.» (بحار الأنوار، ج‏58، ص: 7)
روشن است که مدفن، نه باغ است نه در آن آتشی هست؛ پس قبر را با مدفن اشتباه نگیریم. مدفن را مجازاً قبر می گویند.
عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ إِلَى قَبْرِهِ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ رَبِّیَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی فَیَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ یَأْتِیَانِهِ بِالطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُدْخِلَانِ عَلَیْهِ الرَّوْحَ وَ الرَّیْحَانَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ یَعْنِی فِی قَبْرِهِ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ یَعْنِی فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ ع إِذَا مَاتَ الْکَافِرُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفاً مِنَ اَّبَانِیَةِ إِلَى قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیُنَاشِدُ حَامِلِیهِ بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ إِلَّا الثَّقَلَانِ وَ یَقُولُ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَقُولُ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ فَتُجِیبُهُ اَّبَانِیَةُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ أَنْتَ قَائِلُهَا وَ یُنَادِیهِمْ مَلَکٌ لَوْ رُدَّ لَعَادَ لِمَا نُهِیَ عَنْهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ وَ فَارَقَهُ النَّاسُ أَتَاهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فِی أَهْوَلِ صُورَةٍ فَیُقِیمَانِهِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَتَلَجْلَجُ لِسَانُهُ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْجَوَابِ فَیَضْرِبَانِهِ ضَرْبَةً مِنْ عَذَابِ اللَّهِ یُذْعَرُ لَهَا کُلُّ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ لَا هُدِیتَ وَ لَا أَفْلَحْتَ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ وَ یُنْزِلَانِ إِلَیْهِ الْحَمِیمَ مِنْ جَهَنَّمَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ‏ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ یَعْنِی فِی الْقَبْرِ وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ یَعْنِی فِی الْآخِرَة» (أمالی الصدوق، ص291)

ترجمه:
امام موسی کاظم(ع) نقل نمودند از پدرشان امام صادق (ع) که فرمودند: چون مؤمنى بمیرد هفتاد هزار فرشته تا قبرش او را تشییع کنند و چون به قبرش در آمد منکر و ن بیایند و او را بنشانند و به او گویند: پروردگارت کیست؟ دینت کدام است؟ پیغمبرت کیست؟ گوید: پروردگارم الله است و پیغمبرم محمّد(ص) است و دینم اسلام می باشد. پس قبرش را تا جایی که چشم‏ کار می کند گشاد کنند و طعام بهشت برایش آورند و داخل کنند بر او روح و ریحان را؛ و این است تفسیر گفته خداى عزّ و جلّ (در سوره واقعه) که : فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ ـــ و امّا هر که از مقرّبان است پس روح و ریحان است.» یعنى در قبرش؛ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ ـ بهشت نعیم است» یعنى در آخرت. سپس فرمود چون کافر بمیرد هفتاد هزار زبانیه (کارگزار جهنّم) او را تا قبرش همراه باشند و او فریاد کشد که همه چیز جز جنّ و انس فریادش را بشنوند و گوید: کاش برمی گشتم و مؤمن می شدم و به حاملان خود قسم دهد و گوید مرا بر گردانید تا شاید آنچه ترک کردم عمل کنم! زبانیه (کارگزاران جهنّم) به او پاسخ دهند که: نه، هرگز، این کلمه ای است که به زبان می گویی. و فرشته‏ اى ندا کند به آنها که اگر برگردد بدان چه نهى شده باز گردد. و چون در قبرش در آید و مردم از او جدا شوند، و منکر و ن در هراسناکتر شکلى به او وارد شوند و او را به پا دارند و گویند: کیست پروردگارت؟ چیست دینت؟ کیست پیغمبرت؟ زبانش به تپیدن افتد و قادر به جواب نیست. او را ضربتى زنند از عذاب خدا که هر چیز از آن ترسد و لرزد. باز به او گویند: خدایت کیست؟ دینت چیست؟ پیغمبرت کیست؟ گوید نمی دانم. به او گویند: ندانستى و راه نیافتى و رستگار نباشى. سپس درى به سوی آتش به روى او باز کنند و حمیم دوزخ برایش آورند و این است تفسیر گفته ی خداى عز و جل که : وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ‏ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ـ و امّا اگر از مکذبان گمراه باشد پذیرایی از حمیم شود» یعنى در قبر، وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ ـ و آتش دوزخ در او گیرد» یعنى در آخرت.»
در این حدیث خوب توجّه فرمایید!
اینها در برزخ (قبر) اتّفاق می افتد نه در مدفن. مردم، جسد را تشییع می کنند ولی ملائک، خود شخص را مشایعت می کنند تا جایگاه برزخی اش که همان قبر است.
در احادیث هم که آمده هر کس قبر فلان معصوم را زیارت کند . .» منظورشان مدفن نیست، بلکه منظورشان زیارت آن معصوم است در عالم قبر (عالم برزخ).
اصطلاحات عوام را با اصطلاحات اهل بیت(ع) خلط نکنیم.
ـ آیا کسی که جسدش دفن نشده (مدفن ندارد) قبر هم ندارد؟
هر کسی که از دنیا رفت ـ چه با موت و چه با قتل ـ بلافاصله وارد قبر می شود، چه دفن بشود و چه دفن نشود.
عَنْ یُونُسَ قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَصْلُوبِ یُعَذَّبُ عَذَابَ الْقَبْرِ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُ الْهَوَاءَ أَنْ یَضْغَطَه‏ ــــ یونس گوید: از امام(ع) سوال کردم که: آیا شخص به دار کشیده شد، عذاب قبر دارد؟ فرمودند: بلی، همانا خدای عزّ و جلّ به هوا امر می کند که او را بفشارد.» (الکافی، ج‏3، ص241)
دقّت می فرمایید که حتّی شخص بدون مدفن هم فشار قبر دارد. پس مراد از قبر، مدفن نیست.
توضیح:
اگر در این احادیث خوب توجّه فرمایید، متوجّه می شوید که مراد از قبر، همان عالم برزخ است. فشار قبر و سوال قبر و عذاب قبر هم در همین عالم قبر (عالم برزخ) است نه در مدفن. لذا چه بدن مادّی شخص دفن بشود و چه نشود، چه در دریا باشد و چه در زمین باشد و چه در هوا، فشار قبر و سوال قبر و . را خواهد داشت. اگر کسی در زمین دفن شد، باطن برزخی همان زمین، او را فشار می دهد، و اگر دفن نشد و در هوا ماند، باطن برزخی هوا، او را فشار می دهد؛ و اگر در دریا فرور رفت، باطن برزخی دریا، او را فشار می دهد. هر چه در دنیاست، باطن و ملکوت دارد. لذا جسد را در هر جا بگذارند، باطن برزخی همان جا، او را فشار می دهد. البته مؤمنین خالص، از فشار قبر در امان هستند.

*منبع :

سایت موضوعی اداره مشاوره پرسمان دانشجویی : porsemani.ir


بسم الله الرحمان الرحیم

 خدایا خلاصم کن


صبح روزیازده اسفند1362؛محورطلائیه_نشوه؛لحظات اولیه انهدام جیپ حامل موشک اندازمیلان تی4مکانیزه ذوالفقار ل27 توسط تانک دشمن وبدنهای قطعه قطعه شدهءشهیدان: بهروزغفاری،حسن قمی،علیرضامزینانی ونصیرفریادی.

✍️ اولین باری که این تصویر را قاب شده و در کنار مجموعه ایی از عکسهای دوران جنگ بر دیوار گروه آموزش فرماندهی و ستاد دانشکده دیدم؛ صبح روزی بود که برای تدریس داشتم سر کلاس می رفتم ؛ خیلی توجه ذهن کنجکاوم را جلب کرد و مدام از خودم می پرسیدم :یعنی مربوط به کدام عملیات است ؟ مال چه سالی است؟ در کدام منطقه از جغرافیای جنگ اتفاق افتاده است؟ ازکدام لشکر؟ شرح واقعه چه بوده؟ خلاصه تمام ذهنم را طوری مشغول کرد که فکر کنم آنروز نتوانستم درست محتوای درس را به دانشجوهای حاضر درکلاس منتقل کنم و از آنروز همیشه در پی فرصت یافتن پاسخ پرسشهای متعددم و رفع ابهاماتی که از دوران دفاع و جنگ داشتم،  شروع به مطالعه و بازخوانی بسیاری از آثار منتشرشده با موضوع دفاع مقدس نمودم. سال گذشته کتاب "شراره های خورشید"را مطالعه می کردم که در اواخر کتاب به شرح ماوقع عکس فوق برخوردم. از همان لحظه تصمیم گرفتم که مجموعه یادداشتهایی را درباره عکسها و قصه های آنها ؛ در وبگاه به اشترک بگذارم ؛امید که برای شما همراهان گرامی هم مفید و جالب باشد؛ برای شادی روح شهدا خصوصا شهدای یادشده درون تصویر صلوات : اللهم صل علی محمدوآل محمدو عجل فرجهم

.درهمین رابطه علی اکبر مصداقی؛ جانشین واحد ضد زره تیپ 4  مکانیزه ذوالفقارگفته است :

.در عملیات خیبر, من معاون واحد ضدزره تیپ ذوالفقار بودم, مسئول این واحد هم, برادرمان مصطفی پالیزبان بود.

صبح روز پنج شنبه یازدهم اسفند 1362 ,یعنی فردای همان شبی که گردان های لشکر 14 و لشکر 27 به اتفاق هم در محورطلائیه به نشوه عملیات کرده بودند, من سوار بریک موتور هوندای 250 تریل وارد خط شدم تا بصورت میدانی وضعیت آنجا را بررسی کنم, که اگر احیانا"کمکی لازم بودع به نیروهای پیاده ارائه بدهیم. وقتی وارد خط شدم , دیدم بچه های واحدمهندسی رزمی لشکر 27 ، عمودبر خط خودمان یک خاکریز خیلی کوتاهی احداث کرده اند. سریع برگشتم به مقر خودمان و به آقا مصطفی پالیزبان گفتم: الان وقت آن است که یک قبضه موشک انداز میلان و یک قبضه مالیوتکا در خط مستقرکنیم. آقامصطفی بلادرنگ سوار جیپ حامل موشک انداز میلان شدوبه خدمه های آن گفت: بچه ها؛ زودترسوار شوید تا برویم خط.» اوسوار بر جیپ ومن هم سوار برموتور،  عازم خط شدیم. هنگامی که به خط رسیدیم، هنوز کار احداث خاکریز تمام نشده بود، من موتور را کنار جیپ پالیزبان پارک کردم. همزمان؛ ایشان هم از جیپ پیاده شد. داشتیم باهم درمورد اینکه چطوری با میلان و مالیوتکا بتوانیم تانک های مزاحم دشمن را شکار کنیم صحبت می کردیم و همزمان بصورت خمیده، پشت خاکریز راه می رفتیم و نقشه می کشیدیم.

گرم صحبت و طراحی کار بودیم، که یک گلوله مستقیم تانک، دقیقا"در کنار جیپ ما فرود آمد. به دلیل شدت انفجار، تا چند لحظه نفهمیدم چه اتفاقی افتاده. همین که قدری گردوخاک ها فرونشست ،دیدم آقامصطفی درحالی که هر دو پایش از بالای زانو قطع شده بودند، کنارم افتاده است. بچه های نشسته داخل آن جیپ، یعنی بهروزغفاری،حسن قمی، علیرضامزینانی ونصیرفریادی هم، با بدنهای متلاشی شده، روی صندلی های جیپ افتاده بودند.

چند متر آنطرفتر، یکدستگاه بولدوزر واحدمهندسی لشکر 27 درحال تکمیل کردن خاکریز بود.دیدم عباس کریمی؛ مسئول واحد اطلاعات_عملیات لشکر هم کنار راننده نشسته و دارد او را راهنمایی می کند. هرچه فریاد زدم،آن دو نفر صدایم را نشنیدند. اصلا"صدای موتور بولدوزر؛ نمی گذاشت صدا به آنها برسد.

رفتم بالای سر پالیزبان، دیدم یک لحظه چشم هایش را باز کردو دو _ سه مرتبه گفت: خدایا؛خلاصم کن

در همان لحظه یک خودروی آمبولانس از راه رسید، جسم نیمه جان پالیزبان را انداختم داخل آمبولانس، خودم هم چون مجروح شده بودم، سوار بر همان آمبولانس، آمدم به سمت پست امداد. پالیزبان تا دم در اورژانس زنده بود، اما همینکه به داخل سوله اورژانس رسید شهید شد. بعدتر شنیدم که سیدمحسن خوشدل، با مالیوتکا رفت به سراغ تانک های دشمن و توانست تعداد زیادی از تانک ها را شکار کند. البته دو نفر از همکاران ایشان ، یعنی حسین رفیعی راد و علی اکبرعبدالرحیمی،درهمان جا به شهادت رسیدند.»

نقل از کتاب شراره های خورشید- نشر27 و نشر صاعقه صفحات 665 تا 667


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لوح محفوظ خرید اینترنتی خرید کتاب استخدامی historical-places-of-iran fasleruyeshes اطلاعات جامع تکنولوژی و موبایل emohtava دانلود کده علمدار دانش بلاگ